سانایسانای، تا این لحظه: 16 سال و 7 ماه و 4 روز سن داره

سانای ، شهره پاکی

باز هم از سانای

  دختر دوست داشتنی من سانای چند مدتی  هست که خودت کامپیوتر را بدون کمک کسی روشن می کنی .وشروع به بازی با  بازی مورد علاقه ات میشی  .خیلی جالبه همه مراحل را خودت پیش می ری آخر سر از بازی خارج می شی . تصاویر و کارتونها را هم باز میکنی ویکی یکی همه را تماشا می کنی .نقاشی هم میکشی صفحه جدید باز میکنی ذخیره میکنی .وصفحات را مینی مایز وماکسمایز می کنی .     تعداد شماره تلفن هایی که حفظ کردی بیشتر شده علاوه بر شماره تلفن خونه بابا بهروز شماره موبایل بابات- شماره خونه آقاجون که دست مستاجر بود  وشماره پایین رو حفظ کردی مادر بزرگت میگه:  ازش شماره تلفن پایین رو پر...
4 دی 1390

علاقه سانای به ...

دخترکم سانای ، ظهر داشتم می اومدم دانشکده گفتی : مامان میدونی من به چی علاقه دارم ؟ پرسیدم به چی؟ گفتی: فقط به بازی های کامپیوتری علاقه دارم میدونی شبا موقع خواب یه ابری بالای سرم ایجاد میشه توی اون ابر می بینم همش دارم بازی می کنم . حالا اجازه می دی موقعی که خونه نیستی من بازی کنم هر موقع زنگ زدی گفتی سانای بسه من همون لحظه شات دان می کنم می رم پایین .  به نظر تو من با توجه به حرفهای  تو می تونم اجازه ندم ؟  عزیزم تو همه این حرفا را به ترکی بهم میزنی وخیلی بامزه وشیرین می گی .من ترجمه فارسی شو برات می نویسم  صد البته که ترجمه اش به قشنگی گفته های خود به ترکی نمیشه. ...
4 دی 1390

چله گئجه سی

  سانای عزیزم مثل سالهای گذشته اول رفتیم خونه بابابهروز بعد اومدیم خونه آقاجان ینا . سانای در چله گئجه سی (شب یلدا) سانای و چله قارپیزی سانای شیطون ،از کجا داری نگاه می کنی ؟ سانای و شب یلدای 90 سانای در حال خوردن پشمک بدون شرح     ...
2 دی 1390